جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخی ایران در یکصد سال اخیر بهخصوص دوران پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به حساب میآید.
در این جنگ نابرابر با دشمن تا دندان مسلح، رشادتهایی مثالزدنی و در نوع خود بیسابقه رقم خورد که برای مرور آن باید پای صحبت رزمندگان دوران دفاع مقدس بنشینیم تا شاید پنجرهای به آن دوران و دفاع مقدس آن گشوده شود. علیرضا محمدیفر همکار واحد ترابری منطقه شمالشرق یکی از همان یادگاران هشت سال دفاع مقدس است که از اسفند 1364 در سن 15 سالگی به جبهه اعزام شده و در 14 ماه حضورش در جبههها، در پنج عملیات حضور داشته و در یکی از این عملیاتها (پاتک نصر8) به علت اصابت ترکش خمپاره از ناحیه دست مجروح میشود. او خاطرات زیادی از آن دوران دارد که به علت ماخوذ به حیا بودن تمایلی به بیان آن ندارد ولی در آخرین روز هفته دفاع مقدس به اصرار ما بخش کوچکی از آن دوران را برایمان تعریف کرده که در ادامه میخوانیم.
درابتدا خود را معرفی کنید
بنام خدا با عرض تشکر از شما که بستر این گفتگو را فراهم کردید، بنده علیرضا محمدیفر متولد 30 شهریور ۱۳۴۹، اولین مرحله حضورم در جبهه به اسفندماه 1364 برمیگردد و تا پایان جنگ به مدت 14ماه بصورت متناوت در جبهه حضور داشتم.
چگونه شد که به فکر جبهه رفتن افتادید؟
محلی که ما در آن زندگی میکردیم غالبا خانوادههای مذهبی زیست داشتند و به همین دلیل تفکرات و افکار شهداء برای همه همسن و سالهای آن زمان من آشنا بود از سوی دیگر همواره با دوستان و آشنایانی برخورد داشتم که تعدادی از آنها عازم جبهه شده بودن و بیان خاطرات آنها سراسر عشق به حضور درجبهه را در وجودم روشن کرد.
در چه عملیاتهایی شرکت داشتید؟ وچه خاطره ای هرگز از یادتان نمیرود؟
در پنج عملیات کربلای 1، 4 و 5 بیت المقدس6 و نصر 8 حاضر بودم. یادم هست که با وجود روحیه نامساعد رزمندگان پس از عملیات کربلای 4، باز هم با امید پیروزی در همان منطقه عملیاتی مانده بودیم و دو هفته بعد، عملیات کربلای 5 را ساعت یک و نیم بامداد روز نوزدهم دی ماه 1365، در منطقه شلمچه آغاز کردیم، به همین دلیل عملیات کربلای ۴و5 از مهمترین عملیاتهایی است که خاطرات افتخار آمیز حضور در کنار همرزمانم هنوز در ذهن و یادم هست.
قدری از حال و هوای آن دوران، همرزمان، دوستان و… بفرمائید؟
برای هر شخصی که حتی یک روز در میان رزمندگان حضور داشته کاملا آشکار و ملموس است که جبهه و جنگ تحمیلی یک دانشگاه انسان ساز بود به لحاظ معنویت و تقدم ارزشهای دینی و اخلاقی که در بین همرزمان و بسیجیان وجود داشت، از خود گذشتگی، ایثارو شهادت طلبی از جمله صفات بارزی بود که در وجود هر رزمنده شاهرودی وجود داشت و به وضوح دیده میشد.
نقش رزمندگان شهرستان شاهرود را در دفاع مقدس از دیدگاه خود چگونه ارزیابی میکنید؟
مردم شاهرود، با اصالت و با ایمان و منحصر به فرد بودند و شاهرود، بعد اصفهان دومین شهری است که به نسبت جمعیت، بیشترین شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرده و همین بهترین جواب برای سوال شماست.
ولی از باب خاطره خدمت شما عرض میکنم، آشپزخانه هفت تپه، نماد برجستهترین خاطره و واقعه تدارکات رزمندگان شاهرودی در جنگ است و قله خاطرات دفاع مقدس رزمندگان تدارکات به حساب میآید.
در سال 1365 حدود 100 هزار نفر از لشگرمحمد رسول ا…(ص)، به جبهه اعزام شدند که منجر به عملیات کربلای 4و5 شد و عدهای از پیرمردهای خادم حسینیهها و هیئتهای عزاداری سید الشهدا(ع) روستای قله نوخرقان شاهرود، که سن زیادی هم داشتند، در بخش آشپزخانه تیپ 12قائم در هفت تپه، مشغول به فعالیت شدند.
متأسفانه منافقین نفوذی اسرار این منطقه را فاش کرده بودند وآشپزخانه بمباران شد 40 نفر از رزمندگان تدارکات استان ما شهید شدند. 15 نفر از این شهدا، همان پیرمردهای قلعه نوخرقان و 22 نفرشان اهل شاهرود بودند، جنازههای بعضی از این شهدای بزرگوار را از روی درختان اطراف آن آشپزخانه پیدا کردیم.
خاطرهای که برای شما سختی و مشقتهای دوران دفاع مقدس را تداعی میکند، تعریف کنید.
یادم هست که عراقیها انواع رودخانهها و کانالها مصنوعی و سنگرها و موانع را با تکیه بر نظریات کارشناسان مصری و اسراییلی ایجاد کرده بودند. سنگرهای هلالی شکل برای اولین بار در شلمچه احداث شدند که حدود 200 تا 250 متر طول آنها بود.عراقیها به صورت نیم دایره خاکریز زده بودند که ممکن بود، حتی چند گردان را در این سنگرها به محاصره خود درآورند. خاکریزهای مثلثی هم به همین شکل، به طول چند کیلومتر تعبیه شده بودند و در هر ضلع آن یک مثلث دیگر قرار داشت و تانک و تیربارهای خود را در راس آنها قرار داده بودند و کاملاً بر منطقه مسلط بودند. این موانع باعث شده بودند که از سویی، تعداد شهدای عملیات کربلای 5 بالا رود و از سوی دیگر هم جلوههای ایثار و از خود گذشتگی، بیشتر بروز پیدا کند در بعضی از عملیاتها وقتی خط شکسته میشد، پس از مقابله با مقاومت عراق، خطها یکی یکی شکسته میشدند و سختی آن فقط در پدافند بود. اما پیشروی در عملیات کربلای 5 به شدت سخت بود و حتی بعضی میگفتند که شاید غیرممکن باشد.
صحبت پایانی خود را به عنوان حسن ختام بفرمائید؟
سالها جنگ تحمیلی همه مردم را درگیر کرده بود که لطمات جبران ناپذیری بوجود آورده است. فقط از خدا میخواهم که هیچ وقت جنگ نباشد و همه در صلح و صفا به زندگی خود ادامه بدهند. خداوند انشاا… آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.